دین را چه سود چون که فقیری به روی دارنعشش کشانده شد به جبر سمت و سوی داردین را چه سود تا که از اول و آخرشبسمل بخواند، کارگری بر گلوی دار
خُرَّم بُدی، کنون زِ تو باقی است ردّ خونای دشتِ پُر زِ لالههای پَرپَرِ واژگون
دیوی سیاه آمد و غرقِ بلا شدیبا تیر و ترکش و سپر آمد به اندرون