- يكشنبه ۵ مرداد ۹۹
- ۱۵:۵۳
ایران من ای بارگَه جلوهی انسان
ای رنجکشِ با شرفان، وادیِ احسان
ای هر که رسیدهاست زده دست به غارت
هم مغرب و هم مشرق و هم خاصمِ دوران
اکنون چه بگویم به تو ای مَفخَرِ تاریخ
گشتهاست، هر گوشهی تو گوشهی زندان
اکنون چه بگویم گوهرت رفت به غارت
دیگر چه بِماندَست از آن بیشهی شیران
هر کَس به غنیمت بِبَرَد پارهای از تو
دیگر نَبِگویند تویی پارهای از جان
در محنت و در ظلم و در این فقر عدالت
شد مَحبَسِ کین، جایگهِ جُملهی یاران
مردم همه رنجور، امیران همه فربه
این جامه نَزیبَد به خدا بر تَنِ ایران
جانا چه بگوییم از این سختی و تلخی
"یا رب بستان داد فقیران ز امیران"[۱]
پینوشت:
۱. عارف قزوینی، تصنیف شماره ۱۰
حسین کیـــــانی نیــــــا
۵ مردادماه ۱۳۹۹ ه.ش